کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس گفتمش نام لبت گفت این حدیث از جان بپرس گفتمش باری نشانی زان دهان با من بگوی زیر لب خندان شد و گفت از گل خندان بپرس گفتمش دلها که دزدید آن همه شب با چراغ خال و خط بنمود و گفت اینها ازین و آن بپرس گفتمش در پای تو غلطان سرم چون گو چراست گفت با زلفم بگو یعنی که از چوگان بپرس گفتمش بر سینه ریشم هزاران زخم چیست گفت گو با غمزه ام یعنی که از پیکان بپرس گفتمش در غارت چشمان دلم بردی اسیر گفت اگر خواهی نشان آن ز ترکستان بپرس گفتمش چون پی برد اندر سر زلفت کمال گفت با باد صبا شو راه هندستان بپرس کمال الدین خجندی