کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست از سوز تو جانرا نه گزیر سر ندارد ز سر خنجر تیز تو ستیز و نه گریز آرزو میبرم آن سوز زهی آتش طبع خاطرم می کشد آن تیغ زهی خاطر تیز گفتهای زلف کجم دار بدست و مگوی ماند این هم به همان نکته که کج دار و مریز نیست شرط ادب ای گرد بر آن در منشین زحمت خود برای باد از آن که برخیز خلق گویند گریز از ستم زلف و رخش روز روشن به چنین بند چه امکان گریز هر که خواند از سخنم وصف رخ خوب تو گفت نکند کس به ازین معنی ناز ک انگیز دست زد در رسن زلف تو دزدیده کمال بافتی دزد در دستش هم از آنجا آویز کمال الدین خجندی