کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هنوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هنوز می کند جور به باران وفادار هنوز طرفه کاری که رسید از غم او کار به جان نکند زاری ما در دل او کار هنوز دی در اثنای سخن گفت فلانی سگ ماست هست در گوش من آن لذت گفتار هنوز من از آن چشم خوش آن روز شدم توبه شکن که نبود از می و از میکده آثار هنوز چون توان داشت ازو چشم عنایت چون هست چشم مرد افکن او بر سر آزار هنوز زاهدان از پی آن عاشق رفتار خودند که نیند آگه از آن قامت و رفتار هنوز گرچه دل در مرض عشق تو از خویش برفت آرزوی تو نرفت از دل بیمار هنوز هر کس از بند غمی یافت نجات و کمال همچنان هست به قید تو گرفتار هنوز کمال الدین خجندی