کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۵۵۸: یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که بود خط او سبزی و لبها نمک خوان که بود چون خضر شد ز نظر غایب و معلوم نشد که به تاریکی شب چشمه حیوان که بود آن لب لعل کزو ماند دهان همه باز باز پرسید که دوشینه به دندان که بود سر ما بود و در او همه شب تا دم صبح تا خود او شمع سرای که و ایران که بود سوختم از غم و روشن نشد این نکته هنوز که شب آن شمع شکر لب به شبستان که بود از دل خسته چه پرسی که که آزرد ترا غمزه را پرسی که آن زخم ز پیکان که بود گفته ای در غم هجرم نکند ناله کمال بر سر کوی تو دوش این همه افغان که بود کمال الدین خجندی