کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۵۲۸: ندارد آن دهان گفتم نشان گفتا چنان باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ندارد آن دهان گفتم نشان گفتا چنان باشد مارینا ولی ما را میانی هست و آن هم بی نشان باشد غم خال نو آسان نیست بر جان و تن لاغر که تار عنکبونانرا مگس بار گران باشد به یک داغ و نشان نبود غلامانرا گریز امکان ا ز جورت چون گریزد دل که بر وی صدنشان باشد نباشد بر زمین سروی چو تو بر آسمان ماهی و گواه من برین معنی زمین و آسمان باشد خجل زآن باغ رخسارند گلبویان یکی ز آنها که پیش آن ذقن شد سرخ سیب بوستان باشد عجب سرویست آن قامت عجبئر آب آن عارضی کسی را زیید این افسر که خاک آستان باشد زمان وصل چون یابی کمال آن دم غنیمت دان که خوش میشی است سلطانی اگر خود یک زمان باشد کمال الدین خجندی