کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۴۷۸: کسی که درد تو خواهد دلش دوا چه کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی که درد تو خواهد دلش دوا چه کند ز عشق سینه که رنجور شد شفا چه کند اگر نظر نگمارد به عاشق درویش عتابت و کرم خویش پادشا چه کند گرفتم آن سر زلف از سنم ندارد دست شب وصال که افتد بدست ما چه کند را چه جرم که خود می رود دل از دستم دلی که خود رود از دست دلربا چه کند چو در بهشت نمائی جمال کو رضوان بگو به حور که دیگر کسی ترا چه کند خیال عارض تو نیست در دل بی عشق چنین لطیف چنان جای بی هوا چه کند دعای جان تو گفت ابرویت چو دید کمال نیازمند به محراب جز دعا چه کند کمال الدین خجندی