کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۴۷۱: غبار خاک در او چو در خیال آرید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غبار خاک در او چو در خیال آرید بنور چشم خود آن نونیا میازاربد گلی که در چمن آرد نسیم پیرهنش چو باد دامن آن گل ز دست بگذارید گر از خیال نبش نیست دیده را رنگی ز نوک هر مژه هنگام گریه خون بارید اگر چه شت شمردید عقد آن سر زلف بدلکشی رخ او کم ز زلف مشمارید ز یار سنگدل ای دوستان ندارم دست مرا بخت دلی همچو خود مپندارید به خاک پاش سفارش کنید چشم مرا هر آنکه ریزد خونش به خاک بسپارید از راه دیده و دل می رسد سرشک کمال مسافر بر و بحر است حرمتش دارید کمال الدین خجندی