کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۴۷۰: عید می آید و مردم مه نو میطلبند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عید می آید و مردم مه نو میطلبند دید ها طاق خم ابروی او میطلبند شب قدر و به عیدی که کم آبد بنظر همه در طرة آن سلسله مو میطلبند هر طرف سرو قدان چون علم عید روان جای در عید گاه آن سر کو میطلبند روی در قبله بثان کرده ز ابر و محراب حاجت خود همه از آن روی نکو می طلبند ساقیا رطل نه از دست که مستان امروز می ز خمخانه عشقت بسبومی طلبند از حریفان همه عیدی طلبند از می و نقل هر چه خواهد بنو جمله ازو میطلبند مهر خان زلف چو چوگان همه بر دوش کمال وقت سر باختن است از تو چو گو میطلبند کمال الدین خجندی