کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۴۵۹: عاشقانت بسحرها که دعا می گویند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشقانت بسحرها که دعا می گویند به دعا بوی نو از باد صبا می جویند من بسر می روم و دیده براه طلبت بی رهی بین د گرانرا که بپا می پویند چیست بر کشنه دلدار بی گریه زار چون شدش هر سر مو زنده کرا می مویند اشکها را بزن ای دیدهٔ گریان به زمین که چرا خاک رهش از رخ ما می شویند با وجود قد دلجوی و گل خود رویش در چمن سرو و گل از باد هوا می رویند زلف او کرده رها غالیه پویان ختا نافه آهوی چین را به خطا می پویند شعر نو چون همه گویند که سحراست کمال دوستان سخنت شعره چرا می گویند کمال الدین خجندی