کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۴۵۱: سروسهی به بستان گر سالها برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سروسهی به بستان گر سالها برآید با قد دلربایان در حسن بر نیاید صوفی ز ما بیاموز آئین عشقبازی کز زاهد ریای این کار کمتر آبد آن زلف عنبر افشان پیوسته باد درهم کو از سیاهکاری سر در رخ تو سابد آن زلف عنبر افشان پیوسته باد درهم بادی و در تن ما جانی دگر فزاید ای دل ز جام محنت چندان مباش غمگین باشد که صبح دولت یک روز رخ نماید مانیم و آستانت تا هست زندگانی با سر نهیم آنجا با خود دری گشاید می خور کمال و بشکن ناموس اهل تقوی زیرا که نیکنامی با عشق راست ناید کمال الدین خجندی