کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۷: سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد کز آن جانها رود بر باد و سرها زیر پا افتد رقیب از حد برون پای از حد خود می نهد بیرون مبادا دامن دولت که در دست گدا افتد به چین زلفت ار گفتم حدیث مشک معذورم پریشان گوی را اکثر سخنهای خطا افتد فلک را با همه کوشش که سال و ماه بنماید چنین ماهی نپندارم که اندر سالها افتد بدل گفتم برون افتاد راز ما کنون ای دل بگفت از دیدهٔ گریان هنوزت تا چها افتد همی خواهم که چون آبش روان جان در قدم ریزم ولی با این همه مشکل که میل او به ما افتد چه پرسی از کمال آخر که دور از روی اوچونی چه باشد حال آن بلبل که از گلشن جدا افتد کمال الدین خجندی