کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۴۳۸: ز خوان وصل تو تا با من گدا چه رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز خوان وصل تو تا با من گدا چه رسد به جز جگر به گدایان بینوا چه رسد البته که پر شکرست آن به هیچ کس نرسید ازان دهان که ز هیچ است که مرا چه رسد هزار تشنه به آبه لبی چو قطره آب میان آن همه از قطره بما چه رسد تو کیستی و من ای دل که جرعه زین جام بصد چو جم نرسد تا من و تا چه رسد چنین که بر سر کوی نو نیغ میبارد به جز بلا بسر عاشق از هوا چه رسد از نیزه بازی مژگان شوخ چشمانم سنان به سینه رسید و هنوز تا چه رسد کمال چون نرسد جز جفا ز اهل وفا قیاس کن که ز خویان بیوفا چه رسد کمال الدین خجندی