کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۴۳۵: از برگ گل که نسیم عبیر می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از برگ گل که نسیم عبیر می آید نسیم اوست از آن دلپذیر می آید حدیث کوثرم از یاد می رود به بهشت چو نقش روی و لبش در ضمیر می آید برپخت خون عزیزان عجبتر آنکه هنوز از خردی از دهنش بوی شیر می آید ندیدم آن رخ و از غم شدم بر آن در پیر جوان همی رود آنجا و پیر می آید بیا به حلقه رندان که این چنین منظور میان اهل نظر بی نظیر می آید کسی که جامه برد بر قدرت کی آید راست به لطف چو بیش از حریر می آید کمال دیده نخواهد ز قامتت بر دوخت اگر معاینه بیند که تیر می آید کمال الدین خجندی