کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱۹: دوشینه ازو کلبه ما شاه نشین بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوشینه ازو کلبه ما شاه نشین بود غمخانه درویش به از خلد برین بود هم دولت سلطانی و هم پایه شاهی در بارگه عشرت ما عیش کمین بود حاجت بمی و نقل نبده مجلسیانرا کان لب بشکر خنده هم آن بود از گوشه خاطر بنشاط نظر او و همین بود اندیشه برون آمد و غم نیز بر این بود دل رفت به حیرت همه شب در سر آن زلف کر طالع شوریده امیدش به چنین بود القصة بنظاره آن روی براندیم عیشی که به از مملکت روی زمین بود من بعد کمال از اجل اندیشه ندارد کز زندگیش غایت مقصود همین بود کمال الدین خجندی