کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۳۹۸: دلبرا چشم خوشت آفت مستان آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلبرا چشم خوشت آفت مستان آمد نشنة لعل تو سر چشمه حیوان آمد پرتوی ز آینه روی جهان آرایت مطلع حسن و لطافت مه تابان آمد شمه ای از سر گیسوی عبیر افشانت نافه آهوی چین طرف ریحان آمد تا رسید از سر کوی تو نسیمی به بهشت میر بنده خاک درت روضه رضوان آمد سالها پیش وصال تو بنتوان گفتن کآنچه بر جان من از محنت هجران آمد دل به امید سرا پرده وصلت هیهات رفت چندانکه ره عمر به پایان آمد هر که را در دو جهان آرزوی روی تو نیست حیوانیست که در صورت انسان آمد ای که دل می طلبی در شکن زلفش جوی زآنکه او مجمع دلهای پریشان آمد که رساند به کمال از سر کوی تو نشان پای امید چو اندر ره نقصان آمد کمال الدین خجندی