کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۳۵۲: بی لبت در جگر تشنه لبان آب نماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی لبت در جگر تشنه لبان آب نماند بی سر زلف تو در رشنه جانه ناب نماند تا شمال رخت افتاد بخاطر ما را به دو چشم نو که در دید: ما خواب نماند بر سر زلف تو بگذشت شبی باد وزان گرهی باز شد و رونق مهتاب نماند در چمن باد صبا بوی تو آورد ز شرم رنگ در روی گل و لاله سیراب نماند دولت وصل تو رفت از سر و شة عیش حرام کامرانی نتوان کرد چو اسباب نماند محتسب گو در مسجد بگل امروز برار که ز ابروی تو ما را سر محراب نماند گو ببندید در میکده بر روی کمال کش ز سودای لبته ذوق می ناب نماند کمال الدین خجندی