کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۳۴۴: بس شد ز توبه ما را با پیر ما که گوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس شد ز توبه ما را با پیر ما که گوید یعنی به می فروشان این ماجرا که گوید پیر مغان دهد می با ما و شیغ نوبه طالب بگو ارادت زین هر دو با که گوید خود بین هنر شناسد عیب خداشناسان امروز عیب رندان جز پارسا که گوید گر چنگ پیش ننهد پانی به دلنوازی سوی شرابخانه ما را صلا که گوید دلبر مگر به عاشق دشنام داد ور نی بی مرحمت کسی را چندین دعا که گوید گونی مرا رقیا هستم سنگ در او این نام آدمی را زیبد ترا که گوید از زاهدی برندی کردی کمال توبه جز پاکباز قادره ترک دعا که گوید بعد از تو از فرینان در قرنها ازینسان شعر تر مخیله سر تا پا که گوید کمال الدین خجندی