کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۷: بر افشان زلف تا دل را شب محنت به روز آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر افشان زلف تا دل را شب محنت به روز آید برافکن پرده تا جان را سعادت روی بنماید به رویت نسبتی کردیم روی ماه تابان را کلاه حسن، أو زآن روز برخورشید می ساید کسی کز پرتو مهر تو دارد گرمینی برسر کارگر از آتش بپرهیزد چو شمعی سوختن باید پیاد صبح در کویت طوافی کردی لیکن نمی ترسم که چون گردم زخاک بات برباید در آن حضرت کجا باشد مرا امکان گردیدن که مقبل بنده ای باید که آن درگاه را شاید بسی دلبستگی دارد به زلفت عقل سودائی مرا زین عقدهٔ مشکل ندانم تا چه بگشاید چو ماه عبد اگر شامی به سر وقت کمال آئی ترا حسن رخ و او را سعادتها بیفزاید کمال الدین خجندی