کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۶: با باد لبت ساقی چون می به قدح ریزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با باد لبت ساقی چون می به قدح ریزد صد کشته به یک جرعه از خاک بر انگیزد گر زیر درخت گل باز آنی و بنشینی هر باد که برخیزد گل بر سر گل ریزد بنمای به خوبان رخ در حسن مکن دعوی تا زلف تو از هر سو منشور بیاویزد گو چشم نو کمتر خور خون در مسکینان بیمار ز پر خوردن شرطیست که پرهیزد افتاد رقیب از پا چون اشک به أه ما زین گونه نیفتادست این بار که برخیزد تا شد به لبت همدم دل سوخت ز غم جان هم در موم زنند آتش با شهد چو آمیزد از جور سر زلفت نگریخت کمال آئی عیار که شبرو شد از سلسله نگریزد کمال الدین خجندی