کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱۸: امشب آن ماه دل افروز به مهمان که بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امشب آن ماه دل افروز به مهمان که بود خط او سبزی لبهای نمکدان که بود چون خضر شد ز نظر غایب و معلوم نشد که به تاریکی شب چشمه حیوان که بود آن لب لعل کز او ماند دهان همه باز باز پرسید خدا را که به دندان که بود سر ما بود و در او همه شب تا دم صبح تا خود او شمع سرای که و ایران که بود سوختم از غم دردش نشد این نکته هنوز که شب آن شمع شکر لب به شهرستان که بود از دل خسته چه پرسی که که آورد ترا غمزه را پرس که آن زخم ز پیکان که بود گفته ای در غم هجرم نکند ناله کمال بر سر کوی تو دوش اینهمه افغان که بود. کمال الدین خجندی