کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱۲: از لب او سختی چون به زبان می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از لب او سختی چون به زبان می آید گوئیا آب حیاتی به دهان می آید خواهد آمد ز منت تیر بلا بر جان گفت در دل خسته مراه نیز چنان می آید بر در او نه منم آمده جان بر کف دست هرکه دورست ازان روی به جان می آید چون نباید به چمن نعره زنان بلبل مست از گل افتاد جدا ز آن به فغان می آید قصه بار جدائیست درین نامه رواست بر کبوتر اگر این باره گران می آید زاتش شوق همه سوختگیهای دل است هرچه در نامه قلم را به زبان می آید در قلم هیچ شکی نیست کزین غصه کمال آنشی هست که دود از سر آن می آید کمال الدین خجندی