کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۲۴۵: ماه در حسن برخسار تو خویشاوند است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ماه در حسن برخسار تو خویشاوند است آفرین بر پدری کش چو تونی فرزند است نشمرندم دگر اهل نظر از آدمیان گر بگویم به جمال تو پری مانند است عاشق سرو قدت را نتوان کرد شمار بر درختی عدد برگ که داند چند است حور عین را چو سر زلف سیه چشمی بین که ز کوی تو به فردوس برین خرسند است بر در بار گر افزون نکند ناله زار چه کند طالب دیدار که حاجتمند است خوش بود موعظه و حکمت صاحب نفسان نغمه نی شنو ار گوش دلت بره پند است عکس لعلش اگر افتد به لب جام کمال نوش کن چون شکر آن باشد که در وی قند است کمال الدین خجندی