کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۵: گنجی و نرا بیطلبیدن نتوان یافت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گنجی و نرا بیطلبیدن نتوان یافت راحت ز تو بی رنج کشیدن نتوان یافت آن شربت خاصی که شفای همه جانهاست بی چاشنی درد پشیدن نتوان یافت داری سر یوسف ببر از هر چه عزیز است امکان وصل به یک دست بریدن نتوان یافت آن بخت که در دامن وصلش برسد دست بی پیرهن صبر دریدن نتوان یافت گر بر ظلکم دست رسد، بر تو محال است کان پایه به صد عرش رسیدن نتوان یافت با گرم روی واقف این راه چه خوش گفت آهسته که این را به دویدن نتوان یافت گر خلق شئو آنچه کمال از دهنت گفت زین جنس معما بشنیدن نتوان یافت کمال الدین خجندی