کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۱: گل به صد لطف بدید آن برو پنداشت تن است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گل به صد لطف بدید آن برو پنداشت تن است شکل خود دید همانا چو ز آبت بدن است نازک اندام که ز آسیب صبا تاب نداشت ظلم باشد اگر از برگ گلش پیرهن است ای گل از سیم بناگوش بشم گیر به وام مایه حسن و میندیش که قرض حسن است نکنم جز به خیال قد نو نه دراز بلبلان را سخن ار هست به سرو چمن است نیست الا اثر سوز دل و آه درون بر لب از خال تو این دود که بر جان من است مشک بر گردن آن ترک خطا نیست بت چینش مگر آورده خراج ختن است ز زلف میچکد آب حیات از سخنان تو کمال سخن این است که گونی تو دگرها سخن است کمال الدین خجندی