کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۵: گر چه از باران دیده خاک آن کو پر گل است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه از باران دیده خاک آن کو پر گل است پای عاشق در گل از دست دل از دست دل است بنده را گر پیش خویش از مقیلان خوانی رواست هر که رو در قبله روی تو دارد مقبل است دل همه تن اشک خونین گشت و آمد سوری چشم تا فرود آید روان هر جا که او را منزل است در اشکم دید بر خاک در و گفت این یتیم روز گاری رفت و هم زینسان پرین در سائل است میلها دارد به اشک و آه ما آن سرو ناز سرو با آب و هوا هر جا که باشد مایل است می نگنجد در دهان او ز ننگی جز سخن گر من این معنی نگویم آن دهان خود قابل است تیغ و خنجر چون حق آمد در خور خون حلال گر بریزد خون عاشق حق بدست قاتل است نیست مشکل دل ز جان بر داشتن بر عاشقان دیده از دیدار خوبان بر گرفتن مشکل است می دهد پندم ز روی خوب می گوید کمال هرکه ما را این نصیحت می کند خود غافل است کمال الدین خجندی