کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۱: عاشقان دردش طلب دارم مرا همدرد کیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشقان دردش طلب دارم مرا همدرد کیست آنکه دارد در غم او جان غم پرورد کیست ای که گرم و سرد عالم هر دو نیکو دیده ای گو یکی چون من به اشک گرم و آه سرد کیست عاشق یکرنگ خواهی جوی در ما خاکیان ز میان با چهره پر گرد و روی زرد کیست سیل اشکم برد یک شب بر درش خندید و گفت پیش ما این شخص آب آورد و لای آورد کیست گر نرنجیدی زما آن غمزه می کردیم غمز کان که بی موجب دل از اهل نظر آزرد کیست بر درت جز چشم بیدار و دل جان سیر من عاشقی کو در نیارد سر ز خواب و خورد کیست درد و غم بفرست با باران نخستین با کمال تا شود معلوم کز عشاق کویت مرد کیست کمال الدین خجندی