کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۹: زاهدان کمتر شناسند آنچه ما را در سرست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زاهدان کمتر شناسند آنچه ما را در سرست فکر زاهد دیگر و سودای عاشق دیگرست ناصحا دعوت مکن ما را به فردوس برین کاستان همت صاحبدلان زآن بر ترست گر براند از خانقاهم پیر خلوت باک نیست دیگران را طاعت و ما را عنایت رهبرست می به روی گلرخان خوردن خوش است اما چه سود کاین سعادت زاهدان شهر ما را کمترست چون قلم انگشت بر حرفم منه صوفی که من خرقه کردم رهن مستان و سمن در دفترست ما برندی بر مقام قرب رفتیم و هنوز همچنان پیر ملامت گوی ما بر منبرست داشت آن سودا که در پایت سر اندازد کمال سر برفت و همچنانش این نمنا در سرست کمال الدین خجندی