کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۲: دوستان بار من و دلبر و دلدار من اوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوستان بار من و دلبر و دلدار من اوست من دگر دوست ندارم بجز این مونس دوست فکر بسیار چه حاجت در رخش چون دیدم گر بازم سر و گر نیز نظر هر دو نکوست خوانده قصه طوبی که برآمده ز بهشت طوبی آن قامت دلجوی و بهشت آن سر کوست همچو زلفش به سلاسل نتوان داشت نگاه هرکه را سلسله جنبان دل آن سلسله موست بار جاده کشیدی همه وقتی دوشم در سر اکنون می و بر دوش من این بار سبوست بسکه در بای کشان کرد سر مسکینان زلف مشکینش ازین شرم سر افکنده فروست زاهدم گفت نشد عاقل و هشیار کمال هرکه هشیارتر است از همه دیوانه تر اوست کمال الدین خجندی