کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۸: دل ملک تو شد نوبت لطف است و عنایت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل ملک تو شد نوبت لطف است و عنایت شاهی بنشان فتنه و بنشین به ولایت تو آیتی از رحمت و بر روی تو آن زلف همچون پر طاوس نشان بر سر آیت با پسته مگر اینکه لب من به تو ماند نرسم به دهان نو در آید به حکایت جور سگ کوی تو نگویم به رقیبان از دوست به دشمن نتوان برد شکایت گفتی بکنم هر که مرا خواست ز بنیاد بنیاد ز من نه اگر این است جنایت کردم بحلت خون خود ای یار به شرطی کان دم که کشی عفو نیاری به حمایت بر آن کمال ار دل تر سوخت عجب نیست در سنگ کند ناله فرهاد سرایت کمال الدین خجندی