کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۰: دل ز دستم به طلبکاری یاری رفتست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل ز دستم به طلبکاری یاری رفتست دیر خواهد به من آمد و به کاری رفتست هر قراری که به دل دارم ازو خواهد رفت که به دلدارم ازین گونه فراری رفتست رفت در کوی تو صد جان گرفتار به باد تا به باد از گره زلف تو تاری رفتست با خیال خط مشکین دهن تنگ توأم کی شود دیده چو در دیده غباری رفتست هر کجا زلف کشان رفت برای گفتند گنج رشت برین راه که باری رفتست همه را کشت بزاری و پس از خاک شدن نشنیدیم که من را به مزاری رفتست اگر از ضعف نیارد بر او رفت کمال بر درش هر سحری ناله زاری رفتست کمال الدین خجندی