کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۵: دل از آن غمزه بسی شاکر و بس خشنودست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل از آن غمزه بسی شاکر و بس خشنودست کرد که به خون ریختن بنده کرم فرمودست کشته عشق رخ اوست گل رنگین نیز دامنش بیسیبی نیست که خون آلودست گفتی از خاک در خویش فرستم گردی همچنان چشم رجا بر کرم موعودست بخشی از خوان ملاحت به جگر سوختگان بده امروز که حلوای لبت بی دودست به جفا دور شدن از نو نباشد محمود هر کجا پای ایازست سر محمودست سفر عشق تو بی واسطه راهبری حد ثانیست که این ره ره تا محدودست گر به سودای بیان عمر زیان کرد کمال این که سر در قدمت سود سراسر سودست کمال الدین خجندی