کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۸: در سر زلف تو تنها به دل شیدا رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در سر زلف تو تنها به دل شیدا رفت و دل هر دو به هم در سر این سودا رفت رفت دل بکنه چون باد در آن حلقه زلف شب تاریک زهی دل که چنین تنها رفت از سر زلف تو دوشینه حکایات دراز همه گفتند ولی باد صبا تنها رفت بر درت گرچه زدم خاک به چشمان رقیب حیف از آن سرمه که در دیده نابینا رفت دانة خال به بالای لبت دانی چیست؟ زین دل سوخته دودی است که بر بالا رفت روی ننموده به یک زاهد و میخواره هنوز از تو در صومعه و میکده صد غوغا رفت در سماعی که غزلهای تو خواندند کمال صوفیان را همه از سر هوس حلوا رفت کمال الدین خجندی