کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۳: پای بوس چون منی حیف است گفتی بر زبانت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پای بوس چون منی حیف است گفتی بر زبانت زاهد کم خواره میشد دم به دم باریکتر زین نیک گفتی نیک پیش تا ببوسم آن دهانت گر دل او گه گهی می رفت در فکر میانت زآن میان و زآن دهان پرسد دلم سر بقین را بی نشان از بینشانان زودتر باید نشانت چون بشیر از لیلة المعراج زلفت بر گذشتم در میان قاب قوسینش نکندست ابروانت سر بر آن در میزنم باشد در آری سر به بیرون این همه تصدیع از آن آورده ام بر آستانت گفتمش یک شب مجالم ده چوشمع آن لب گزیدن گفت تو گرمی مخور کین انگبین دارد زبانت با خیالش تا سخن راندی کمال از شوق اشکت می چکد درهای گوناگون ز لفظ درفشانت کمال الدین خجندی