کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۸۴: ای روی دردمندان بر خاک آستانت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای روی دردمندان بر خاک آستانت از آب و خاک زآن سو غوغای عاشقانت عرش آشیان همائی ما جمله سایه تو با این صفت چه دانند این مشت استخوانت ذرات کون یک یک در ممکنات عالم جستند و یافت برتر از کون و از مکانت غیرت به پست و بالا پنهان نبود و پیدا غیرت ندانم از چه می داشتی نهانت زین پیش عقل و دانش دادی ز خود نشانم گم کرده ام نشان ها تا یافتم نشانت در بر رخم چه بندی چون رفته ام به بامت روی از چه بازپوشی چون دیده ام عیانت درّی ز کنز مخفی دارد کمال با خود گر گوش داری این درد آید به گوش جانت دی می شدی خرامان چون سرو و عقل می گفت خوش می روی به تنها تن ها فدای جانت کمال الدین خجندی