کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۴۲: کردند ید آن زلف و رخ دلهای بی آرام را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کردند ید آن زلف و رخ دلهای بی آرام را بهر شکار بلبلان بر گل نهادی دام را پیش گل اندام تو دارد گل اندامی ولی لطفی نباشد آنچنان اندام بی اندام را ساقی رسید ایام گل خالیست از می جام مل آن به که در دوری چنین خالی نداری جام را گفتی دهیمن عاقبت می از کف سیمین خود جان سرختی تا کی دهی این وعده های خام را حسن جهانگیرت چو کرد آن زلف دور از پیش رو دادی به یغما روم را کردی پریشان شام را گه گه که از لب چاشنی با هر دعاگونی دهی از بهر من داری نگه زیر زبان دشنام را أو زلف بشکست و کمال از توبه و زهد و ورع زنار چون ببرید بار او هم شکست اصنام را کمال الدین خجندی