کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶: سیری نبود از لب شیرین تو کس را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سیری نبود از لب شیرین تو کس را کس سیر ندید از شکر ناب مگس را نالان بر سر کوی تو آییم که ذوقی است در قافله کعبه روان بانگ جرس را با صبح بگویید که بیوقت مزن دم امشب شب وصل است نگه دار نفس را زلف تو که شبرو شده زو زاهد و عابد از خرقه پشمینه غنی ساخت عسس را خواهم که نهم آینه ای پیش رقیبان در چشم خسان تا فکنم این همه خس را نگذاشت که خال رخ او بنگرد این چشم این خوان خلیل است چه تنگیست عدس را چون دید کمال آن سر کو ترک وطن کرد بلبل چو چمن دید رها کرد قفس را کمال الدین خجندی