کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱: دل می کشد به داغ تو هر لحظه سینه را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل می کشد به داغ تو هر لحظه سینه را داغی بکش به سینه غلام کمینه را زینسان که مشک زلف ترا سر نهاده است گردن کشی چراست به تو عنبرینه را ترسم بر ابروی تو نهادن دل ضعیف کز طاقها شکست فتد آبگینه را خال رخت ز بنده بدزدید عقل و دین شب با چراغ یافت متاع بهینه را در لطف اگر چه دهان و لبت یکی است ما چشم کرده ایم ز خاتم نگینه را درهاست در سفینه شعرم که پیش شاه آنها کشم به بنده ببخشد خزینه را شاه از تو گر سفینه طلب میکند کمال باید روانه ساخت به دریا سفینه را کمال الدین خجندی