مجد همگر
قطعه ها
شمارهٔ ۳۵: پند نادان چه دهی زانکه دگرگون نشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پند نادان چه دهی زانکه دگرگون نشود از بد نفس اگر خود همه دوران باشد گر بگردانیش از حال دو صد بار به حال همچنان باز بدان سیرت و آنسان باشد خود ببین صورت نادان چو نگاری به قلم چون کنی قلب همان صورت نادان باشد ایام همین دماغ من و تو ننشاند تعجیل من و فراغ تو بنشاند آهن دلی ای نگار من و سنگین جان ترسم جو به هم رسیم آتش بارد رحلت صاحب فغفور بهاء الدین آن کش زحل حارس ایوان و قمر دربان بود زین جهان گذرا سوی جهان باقی در شب شنبه ی زی ز مه شعبان بود سال بر ششصد و هفتاد بر او هشت افزون در سپاهان که بد و خرم و آبادان بود به حکمت می کند دعوی مطرزک که از بخل و سفه بر زر بلرزد وفا دیده جفا و کینه آرد ستم نادیده بغض و حقد ورزد بدان سیرت که این ناپاک دارد صد افلاطون و لقمان هیچ ارزد شاعران زمانه دور از تو همه دزد و دغا و زن مزدند لفظ و معنی و مطلع و مقطع آن ازین این از آن همی دزدند چرا نشینم جائی که گر کسی به مثل کند گنه ز من بی گنه سخن پرسند روم به جائی ازین پس که از عزیزی من اگر گناه کنم نیز دیگران ترسند رسول خدا سجده سهو کرد خدای جهانش خطا محو کرد دگر انبیا را زلل بود نیز غفور عفوشان همه عفو کرد بهشت است بزم تو من آدمی نه اندر بهشت آدم آن سهو کرد صاحبا قرآن مجدت گر فرستی یک دو روز گردم از آیات و الفاظ مجدش مستفید وعده با عید است و عید از عود امری مطلق است بازگردانم به خدمت نیست آن وعدی وعید با وفای عهد و قولم یاد می آرم قسم هم به آن قرآن مجد و هم به قرآن مجید شنیده ام مثلی از عوام شیرازی که خنده زد به تعجب هر آنکه آن بشنید عجوزکی رسنی داشته ست بس کوتاه چندانکه دلو ز بالا به آب می نرسید زنک به دل ز قصور رسن همی پیچید کسی برفت و از آن پاره ببرید مجد همگر