مجد همگر
غزل ها
شمارهٔ ۸۸: ای چون حیات شیرین وی چون روان گرامی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای چون حیات شیرین وی چون روان گرامی جانی و دیده یا دل زینها همه کدامی هربام چون خرامی سرو روان باعی هر شام چون برآئی مهتاب طرف بامی نوشی و خوشگواری نیشی و جانشکاری گه آب و گاه ناری گه صید و گاه دامی دهری و بیوفائی عمری و بی ثباتی مهری و شهرگردی ماهی و ناتمامی بس در لباس رندان بر هم زدی جهانی یا رب چه فتنه خیزد روزی اگر خرامی بر پشت اسب تازی بر روی زین ترکی در برقبای چینی بر سر کلاه شامی صد بنده گردد آزاد از من به شکر لطفت گر بشنوم که روزی گوئی مرا غلامی صد حج کنم پیاده گر کعبه درت را یکره کنم زیارت از بهر نیکنامی مجد همگر