مجد همگر
غزل ها
شمارهٔ ۸۵: آن روی چون بهارت رشک نگار چینی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن روی چون بهارت رشک نگار چینی جانم ز مهر رویت شد لحظه درد چینی رضوان گرت ببیند آراسته بدینسان در تو به تهمت افتد گوید که حور عینی در باغ دلنوازی شمشاد تازه روئی بر چرخ خوبروئی خورشید مه جبینی بر بام چون خرامی سروی که بر سپهری چون در چمن نشینی ماهی که بر زمینی گفتم جهانت خوانم دل گفت نی که جان است چون نیک می ببینم هم آنی و هم اینی من سر فدات کردم از بس نیازمندی تو سر فرو نیاری از بس که نازنینی افتاده ام به مهرت دستم چرا نگیری جان داده ام به بویت با من چرا به کینی من وصل جویم از تو تو صبر جوئی از من من آن ز تو نیابم تو این ز من نبینی دی با دلم غمت گفت کز وی اثر نیابی گر بر امید وصلش عمری دگر نشینی او با تو در نسازد تو در غمش چه سوزی فرسوده گردی از غم گر کوه آهنینی من زین جهان گزیدم کنجی به نامراد تا در جهان بر آمد نامم به به گزینی با اینهمه ندارد کس در جهان به جز من طبعی بدین لطیفی شعری بدین متینی مجد همگر