مجد همگر
غزل ها
شمارهٔ ۷۲: بیا کز جان و دل به در خوری تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا کز جان و دل به در خوری تو بیا کز زندگانی خوشتری تو به قد سروی به بر نسرین به رخ گل مگر باغ و بهاری دیگری تو اگر نوری چرا از دیده دوری وگرناری چرا جان پروری تو مرا جانی که در جسمم نهانی مرا چشمی که در من ننگری تو چو من سوزانم از هجر و گدازان چه سودم زانکه شمع و شکری تو من خاکی نیم درخورد تو لیک مرا چون جان شیرین درخوری تو بهشتت کو اگر حور بهشتی مقامت کو اگر هستی پری تو چو خواهندت کجا جویم نشانت نگوئی کز کدامین کشوری تو ندانم کیستی زینها که گفتم مگر معشوق مجد همگری تو خطا گفتم نئی او را ولیکن ندیم بزم شاه صفدری تو اتابک آنکه گردون قدر او را همی گوید منم پای و سری تو مجد همگر