محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۹۱: من و ملکی و خریداری مژگان سیهی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من و ملکی و خریداری مژگان سیهی که فروشند در آن ملک به صدجان گنهی شهسواری که به جولانگه حسنت امروز انقلاب از نگهی میفکند در سپهی حسن از بوالعجبی هربت نازک دل را داده است از دل پر زلزله آرام گهی گشته مقبول کس طاعت این خاک نشین که به کاهی نخرد سجده زرین کلهی کلبهٔ دل ز گدائی بستانند این قوم نستانند بلی کشوری از پادشهی هست عفوی که به امید وی از دیدهٔ عذر نقطهٔ قطره اشگی که نشوید گنهی حسن و عشقند دو ساحر که به یک چشم زدن می گشایند میان دو دل از دیده رهی مدت وصل حیاتیست ولی حیف که نیست راست برقامت او خلعت سالی و مهی محتشم اول عشق است چنین گرم مجوش صبر پیش آور و پیدا کن ازین بیش تهی محتشم کاشانی