محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۵۴: همچو شمع از مجلست گریان و سوزان میرویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همچو شمع از مجلست گریان و سوزان می رویم رشک بر رخ تاب در دل داغ بر جان می رویم همره ما جز خیال کاکل و زلف تو نیست خود پریشانیم و با جمعی پریشان می رویم ساختن با محنت عشق تو آسانست لیک از جفای دهر و ناسازی دوران می رویم همچو بلبل بینوا دور از گلستان می شویم همچو طوطی تلخ کام از شکرستان می رویم همچو مور از پایهٔ تخت سلیمان گشته دور هم به یاد او سوی تخت سلیمان می رویم یعنی از خاک حریم شاه سوی ملک فارس ز اقتضای گردش گردون گردان می رویم محتشم درمان درد ما وصال یار بود وه که درد خویش را ناکرده درمان می رویم محتشم کاشانی