محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۴۵۲: بس که ماندیم به زنجیر جنون پیر شدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس که ماندیم به زنجیر جنون پیر شدیم با قد خم شده طوق سر زنجیر شدیم در جهان بس که گرفتیم کم خود چو هلال آخرالامر چو خورشید جهانگیر شدیم بعد صد چله به قدی چو کمان در ره عشق یکی از خاک نشینان تو چون تیر شدیم قلعهٔ تن که خطر از سپه تفرقه داشت زان خطر کی به در از رخنهٔ تدبیر شدیم رد نشد تیر بلای تو به تدبیر از ما ما همانا هدف ناوک تقدیر شدیم داد دادیم وفا را و ز بدگوئی غیر متهم پیش سگان تو به تقصیر شدیم محتشم عشق و جوانی و نشاط از تو که ما در غم و محنت آن تازه جوان پیر شدیم محتشم کاشانی