محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۴۵: پری وشی دل دیوانه میکشد سویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پری وشی دل دیوانه می کشد سویش که نیست حد بشر سیر دیدن رویش به نوگلی نگرانم که می دمد چو گیاه کرشمه از در و دیوار گلشن کویش هنوز تیغ نیالوده تیز دستی بین که موج خون ز زمین می رسد به بازویش قیامتست قیامت که صور فتنه دمید جهان ز فتنهٔ نو خیز قد دلجویش ز خاک یوسف گل پیرهن دمد گل رشک اگر به مصر بردبار از چمن بویش چه رغبت است که سر بر نمی تواند داشت ز مزرع دل مردم چرنده آهویش ز دور کرد شکاری مرا رساند از سحر خدنگ نیمکش غمزه چشم جادویش لبش خموش و زبان کرشمه اش گویا ز نکته پروری گوشه های ابرویش چو محتشم به نخستین خدنگ او افتاد هزار بوسه فلک زد به دست و بازویش محتشم کاشانی