محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۸۲: ز خواب دیده گشاد وز رخ نقاب کشید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز خواب دیده گشاد وز رخ نقاب کشید هزار تیغ ز مژگان برآفتاب کشید نه اشک بود که چشمش به قتلم از مژه راند که ریخت خون من و تیغ خود به آب کشید ز غم هلاک شدم در رکاب بوسی او که پا ز دست من از حلقهٔ رکاب کشید خدنگ فتنه ز دل میفتاد کج دو سه روز به چشم بد دگر این تیر را که تاب کشید نمود دوش به من رخ ولی دمی که مرا حواس رخت به خلوت سرای خواب کشید دمی که ماند فلک عاجز چشیدن آن به قدرت عجبی عاشق خراب کشید دلم به بزم تو با غیر بود عذرش خواه که گرچه داشت بهشتی بسی عذاب کشید هلاک ساز مرا پیش از آن که شهره شوی که کارم از تو به زاری و اضطراب کشید به وصف ساده رخان محتشم کتابی ساخت ولی چو دید خطت خط بر آن کتاب کشید محتشم کاشانی