محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۹۶: خنک آن نسیم بشارتی که ز غایب از نظری رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خنک آن نسیم بشارتی که ز غایب از نظری رسد پس از انتظاری و مدتی خبری به بی خبری رسد شب محنتم نشده سحر مگر آفتاب جهان سپر بدر آید از طرفی دگر که شب مرا سحری رسد نبود در آتش عشق او حذر از زبانه دوزخم چه زیان کند به سمندری ضرری که از شرری رسد خوشم آن چنان ز جفای او که به زیر بار بلای او المی شود ز برای من ستمی که از دگری رسد چو عطا دهد صلهٔ دعا چه زیان به مائدهٔ سخا ز در شهنشه اگر صلا به گدای در به دری رسد ز زمین مهر و وفای او مطلب بری که پی نمی نه ز دشت او شجری دمد نه ز باغ او ثمری رسد به میان خوف و رجا دلم به کجا تواند ایستاد نه از این طرف ظفری شود نه به آن طرف خطری رسد نرسد وصال شراب او بالم کشان خمار غم مگر از قضا مددی شود که به محتشم قدری رسد محتشم کاشانی