محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۸: چو بر زندانیان رانی سیاست یاد کن ما را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو بر زندانیان رانی سیاست یاد کن ما را بگردان گرد سر و ز قید جان آزاد کن ما را زبان شکوه بگشایم اگر بر خنجر جورت ملامت از زبان خنجر جلاد کن ما را اگر بردار بیدادت بر آریم از زبان آهی به رسوائی برون زین دار بی بنیاد کن ما را نمودی یک وفا دادیم پیشت داد جانبازی بی او امتحانی نیز در بیداد کن ما را به سودای دل ناشاد خود در مانده ام بی تو به این نیت که هرگز در نمانی شاد کن ما را چو روزی می نشستم بر سر راهت اگر گاهی غریبی را ببینی بر سر ره یاد کن ما را ملولم از خموشی محتشم حرفی بگو از وی زمانی هم زبان ناله و فریاد کن ما را محتشم کاشانی