محتشم کاشانی
قصیده ها
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - ایضا من جمله اشعاره فی مدح میر محمدامین خان ترکمان گفته
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
داده فزون از فلک زیب زمان و زمین مایهٔ امن و امان میر محمد امین آن که چو شاهنشهان آمده صاحبقران وانکه چو فرماندهان آمده شوکت قرین بارگه رفعتش کرد قضا چون بنا پایهٔ اول نهاد بر فلک هفتمین نایرهٔ مهر ازو شعلهٔ تابان شعاع دایرهٔ چرخ ازو خاتم رخشان نگین ای ملک الملک جود کز پی حجت خورد کان بیسارت قسم هم بی مینت یمین هر که بدامن چو گل رفته تو را آستان ریخته چون نرگسش سیم و زر از آستین ننگ ز خواهش بود اهل طمع را اگر همت حاتم شود جود تو را جانشین هست یکی در جهان از تو کرم پیشه تر لیک نرنجی که نیست غیر جهان آفرین بحر تواند زدن لاف عطا با کفت وقت کرم گر ز موج چین نزند بر جبین سالک راه تو را دوش فلک توشه کش خرمن جاه تو را است ملک خوشه چین ای به ستایش سزا زین همه مدح و ثنا از تو من خسته را نیست توقع جز این کز من و احوال من زمزمه ای بشنود از تو و انفاس تو پادشه داد و دین وان چه شود خواسته جایزهٔ من بود کز عدم آورده ام این همه در ثمین بهر تو کز عظم شان آمده ای در جهان قابل بزمی چنان لایق مدحی چنین محتشم آنجا که هست در چو صدف بی بها تحفهٔ ما و تو بس گوهر نظم متین زان که ز پای ملخ تحفه روان ساختن نزد سلیمان رواست در نظر خورده بین محتشم کاشانی