محتشم کاشانی
غزل ها از رسالهٔ جلالیه
شماره ۳۵: ز ملک وصل اسباب اقامت را روان کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم کز دل وداع کشور امن و امان کردم ز ملک وصل اسباب اقامت را روان کردم منم کانداختم در بحر هجران کشتی طاقت رسیدم چون به غرقاب بلا لنگر گران کردم منم کاورد کوه محنتم چون زور بر خاطر تحمل را به آن طاقت شکن خاطرنشان کردم منم کاویخت چون هجران کمان خویش از دعوی بزور صبر جرات در شکست آن کمان کردم منم کز صرصر هجران چه شد میدان غم رفته ز دعوی با صبا آسودگی را همعنان کردم منم کایام چون گشت از کمان کین خدنگ افکن فکندم جوشن طاقت ببر خود را نشان کردم منم کز سخت جانی بر دل هجران گزین خود جفا را جرات افزودم بلا را کامران کردم منم صبر آزمائی کز گره های درون چون نی کمر بستم به سختی ترک آن نازک میان کردم منم مرغی که چون بر آشیانم سنگ زد غیرت به بال سعی پرواز از زمین تا آسمان کردم منم کز گفتن نامی که میمردم برای آن چو شمع از تیغ غیرت نطق را کوته زبان کردم منم کز محتشم آئین صبر آموختم اول دگر سلطان غیرت هرچه فرمود آنچنان کردم محتشم کاشانی